دیانادیانا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
دنا، سوفیا و ماندانادنا، سوفیا و ماندانا، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

زنگ تجربه

کف بازی

یکی از روزهای خیلی خیلی گرم بهار یک بازی آب و کف در حمام از هر بازیی دیگری می تواند دلنشین تر باشد خصوصا وقتی که همبازی ات بابا باشد...   یک پیمانه پودر صابون ( من از پودر دستی صابون فیروز استفاده کردم) و یک پارچ آب گرم و یک تشت کوچک و یک همزن برقی... حسابی هم زدمش تا کف کرد و یک مایع کشدار شد به قول دیانا مثل مایع کیک شد. چند تا رنگ خوراکی و یک دخترک بازیگوش و عاشق آب و کف در حمام خانه... یک ساعت و نیم با این کف و حیوانات اسباب بازیی که همیشه برای شستشو به حمام می روند و البته یک عدد پدر پرانرژی!! در حمام بازی کرد.  ...
24 خرداد 1393
3236 13 11 ادامه مطلب

سازه ای از جنس سوزن

من عاشق گشت و گذار در این بازارهای چینی هستم. خنزر پنزرهای ارزان آنجا همیشه ایده های خوبی برای بازی به من می دهند. ده دوازده بسته سوزن ته گرد که تهشان مرواریدهای رنگی وصل شده است و یک اسکاچ اسفنجی برای دخترکم کافی بود تا اثر هنری اش را اینگونه بیافریند... ...
24 خرداد 1393

خودت هستی یا آنگونه ای که من می پندارمت

تا دیروز هر وقت به زمین بازی می رفتیم و می دیدم بچه ای بچه دیگر را بی دلیل هل می دهد متعجب می شدم که یعنی چی؟ چه می شود که این بچه بی دلیل دیگری را هل می دهد؟ در خانواده اش چه یاد میگیرد و ... . دیروز اما وقتی دیانا از سرسره پایین آمد و پسر بچه کوچکی را که سر راهش بود هل داد فقط مات و مبهوت به دخترم نگاه می کردم. یعنی چه شد؟ مگر او کاری کرده بود؟ به روی خودم نیاوردم شاید که پشت پرده چیزی بود که من ندیدم ولی وقتی این اتفاق برای بار دوم و سوم تکرار شد من ماندم که چه باید بکنم. خوشبختانه پدر بچه آنجا بود و هوای دخترش را داشت و دائم اطراف را نگاه می کرد تا شادی مادر این بچه را ببیند. چرا دخترم این کار را اینطور با شدت انجام میداد. آن هم دیانا!...
18 خرداد 1393

دیانایی متفاوت

انگار وارد دوره جدیدی شده ایم نمی دانم دانسته های من درباره دخترکم و رفتار با کودک چهار ساله و نیمه ته کشیده است یا این دیانا است که خیلی فضایی شده و من زبان ور فتارش را درک نمی کنم. تقریبا برای همه چیزهای ریز و درشت گریه می کند و جیغ می کشد و به من می گوید "دیگه دوستت ندارم تو مامان بدی هستی" و به اتاقش می رود و در را محکم بهم می زند. و بعد با چشمان اشک آلود و هق هق گریه بیرون می آید و دوباره دوباره خواسته هایش را می گوید. شب ها قبل از خواب حکایتی داریم به بلندی شب یلدا. قصه مسواک زدن و توالت رفتن و ... که همیشه و در هر حالتی دیانا خوابش می آید و حوصله ندارد و ... حال می بینی تا همان دقیقه نود که خواب چشمانش را می ربای...
12 خرداد 1393

تهیه رنگ انگشتی در خانه

نقاشی کردن یک سرگرمی بسیار مفرحه و خوشایند برای بچه ها است و در عین حال یکی از راه های فعال نگه داشتن نیمکره راست مغز است. در میان ابزارهای نقاشی رنگ انگشتی از محبوبیت خاصی در بین بچه ها و حتی بزرگترها برخوردار است. خصوصا اگر به آنها اجازه دهیم که هر طور میخواهند از آن استفاده کنند. ( میتوانید برای جلوگیری از کثیفی های احتمالی از روفرشی و لباس مخصوص برای بچه  استفاده کنید و یا به آنها اجازه دهید تا بر روی دیوارهای حمام نقاشی کنند- خیلی سخت نگیرید) در اینجا دستور تهیه یک نمونه از رنگ انگشتی را برایتان شرح میدهم. پس از تهیه تا یک هفته میتوانید در یخچال نگه دارید پس بهتر است از پیمانه کوچک استفاده کنید تا مقدار کمتری درست کنید...
5 خرداد 1393
44738 6 13 ادامه مطلب

در راه برگشت از پارک...

بعد از دو ساعت بازی در زمین بازی و آب بازی از وسط پارک راهی خانه شدیم. با دخترکم همراه شدم... به نهر آب کنار فرهنگسرای امام رضا رسیدیدم. جذبه ای دارد این جریان آب برای دخترک ما و حتما برای تمام بچه ها. از خرمن گل های رز سفید (می گویم رز چون ظاهرشان همان است اگر اسمی دیگر دارد نمی دانم...) گلبرگها را جدا می کرد رقص کنان در آب می انداخت... و بعد به سرعت خودش را به روی اولین پل می رساند و رد شدن گلها را از زیر پل تماشا می کرد و بعد باز خودش را به پل دوم می رساند و آنجا هم با نگاه نافذش گلها را بدرقه می کرد و باز دوباره و دوباره... . و من تنها خیره شده بودم به این همه شور و هیجان . همراهی اش می کردم و ب...
5 خرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زنگ تجربه می باشد